ساشا:ایتاداکیماااااااااس!

کنی:نننننننننننفففففففففف!!!سوختممممممممممم!!!!

فقطط لیوایییی!

این کاور یه سری مانگا ست که از یه مانگاکای دیگه نوشته شدن و داستان اتکی هاست توی زمان حال.به محض اینکه نسخه ی انگلیسی شو پیدا کنم براتون میزارمش.

هلاک این گیفم ازبس خفنه!

خوشگللل!!!

کاوایییییییی!!!

بنده ی خدا!!!!

ترجمه:

لیوای:می خوام گلوشو ببرم.

هانجی:من چاقو رو بهت میدم.

نایل:اون دوتا دارن راجع به من حرف می زنن؟

لیوای:عوضی!ما می کشیمت!

 چه قشنگگگگگگگگگگگ!!

ارن نکبت چه جیگری شده!

کیووووووووووووووووووووووووت!

یعنی لیوای هیچی حس نکرد؟

فقط قیافه ی شادیس اون پشت!

بروبچ آرک مارلی!!!!!

هلاک آنی ولیوایم که با چه دقتی فیلمو نگاه می کنن!

سلفیییییییی!!!

پ.ن:نیش ارن چرا انقد بازه؟

درکش نمی کنم ولی خفنه!

چه جیگرررههههههههههههههههههههههههههههههههه!!!!!!!!!!!!

بازم دسته جمعی ^_^

(اونایی رو که تو فصل یک مردن مشخص کرده)

ترجمه:

لیوای:آکرمن خطرناک

هانجی:تایتان وسواسی خشمگین!

اروین:فرمانده ی موذی!

اگه تو یه شیشه گیر کنن!

این عکسه رو یادتونه؟جلد یه مجله بود.تیکه تیکه کردم.بقیه رم می زارم.

پ.ن:لباس میکاسا چه قشنگه

یومیر جان یه کم دیگه لخت تر می شدی!

پ.ن:پاهای راینر چه سفیده!

پ.ن2:هیز نیست فقط دقیقم!

قربون بچه مم بررررررررررررررررررررممممممممممممممممممممممم! چهقد بنفش بهش میاااااااااااااااا!!!

عکس  جوخه ی لیوای و هیتچ رو هم بزرگ داشتما.پیداش نمی کنم.اگه یافتمش براتون میزارم.

پ.ن:لباس پتراهم خیلی جیگره.

پ.ن2:بچهم هم خودش خوشگل وخوش پوشه هم نامزد خدابیامرزش!!

چه عجب آنی کنار این دوتا نردبون متحرک خندیده!

برای بکگراند عااااااااااااااااااالیهههههههههههههههه!

اون کله ی هانجیه پشت ارن یا کله ی ساشا؟

خخخخخخخخخخخخخخخخخخببببببببب!چه خبر از کرونا؟

ماکه کارمون زاره.درست بغل مرکز کروناییم(خونه مون ساوه ست).مامانمم که پرستاره دیگه هیچی هاااا!!!

فقط خدا به دادمون برسه.مدارسم که تا آخر این هفته تعطیلللللللللللههههههههههه!

خلاصه هیچی دیگه اگه دیدید یه هفته خبری لزم نشدبدونین رفتنیم...

پ.ن:اگه مامانم الان اینجا بود ارنو نشون میداد می گفت موقع عطسه باید اینجوری کنین.یعنی بابامونو دراورده ها!!!خونه ی ما قشنگ الان بهشت لیوایه از بس که همه چیش ضد عفونی شده س.

میشه یکی اینو برامن توضیح بده لطفا؟

این نشخه ی رنگ شده ی اون چیپتر بیصاحاب مونده ست.(چه وحشتناکه! آأم می گرخه.سیاه سفیدش اینجوری نبود)ببین دیگه انیمه چی می خواد بشه!(خداکنه تو انیمه ترتمیز درش بیارن)

پ.ن:نصویر پایین اون دوتا انگشت که تو شمشیره گیر کرده رو ببینین!

پ.ن2:هانجی می تونست برداره ببرتشون.حالا یا بخیه شون میزد یا روشون تحقیق می کرد بلکه بفهمه چرا آکرمنا انقدر قوی ن!

جدی می گم!از دندون ارن که چندش تر نیستن!انگشتای لیوااااااااین ها!!!

بدین من خودم میزارمشون تو اتاقم!

پ.ن3:همه باهم:عرررررررر!! T_T   T_T   T-T

خخخخبببب!با این عکس بسی خفن از خانواده ی آکرمن کاروبه پایان می بریم.

وی مجددا عر زده وصورت خود را چنگ می زند.

آخه بابا ببینین بچه م چی شدهه!!!!!

غرورش چه قدر خورد شده!

ماگات میگه لیوای آکرمن تو الان با این وضعت می تونی از یه گلوله جاخالی بدی؟

بعد لیوای میگه:من با این وضعیت اسفبارم از هیچ گلوله ای نمی تونم جاخالی بدم اما با همین وضعم اومدم پیش دشمنم تسلیم شدم.می تونی به من شلیک کنی یا به حرفم گوش بدی.

عررررررررررر!!!!!!!

یعنی با اون دست واون چشمش بازم می تونه بجنگه؟اصلا اتک که بدون جنگای لیوای اتک نیست!

شما اصلا این نگاهو داشته باش!

آدم می خواد چشمای خودشو ایسایاما رو باهم در بیاره!

عرررررررررر!!!!

وی مجددا عر زده و به سمت دستشویی می دود....

پ.ن:این داستان ادامه دارد....